۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

گودوي خبيث

نگو "اصلن حواسم نيست" كه باورم نمي شه. داري "هيات پر شكوه انسان"و هل ميدي تو سياهچاله.
ميخواي از تفاله اش ملات يه موجود ديگه اي رو تهيه كني.

تا وقتي تازه بودم اسباب سوروساتت مهيا بود،حالا كه ازم كام گرفتي هستي مو به بازيچه مي گيري؟ منو باش كه تمام طول تاريخو واست اسطوره بافتم كه تا آخرالزمان سينه به سينه نفس بكشيو كنارم بموني.

امروز راهمون از هم جدا مي شه: تو تا همون ابديت ، من هم تا تنهايي ، تا قعر سياهچاله.

۱ نظر:

Unknown گفت...

پيوستنت به جمع وبلاگ نويس ها را تبريك ميگم.براي شروع يه وبلاگ خيلي خوب بود اميدوارم روز به روز بهتر بشه.